انجمن مبارزان
انجمن مبارزان


ترول و عکس ها و مطالب خنده دار

 

99669999996669999996699666699666999966699666699
99699999999699999999699666699669966996699666699
99669999999999999996699666699699666699699666699
99666699999999999966666999966699666699699666699
99666666999999996666666699666699666699699666699
99666666669999666666666699666669966996699666699
99666666666996666666666699666666999966669999996

 

1- دکمه ctrl + f رو فشار بدین
2-پایین صفحه جای که نوشته find  عدده 9 رو بنويسین
3- بعد رو دکمه Highlight all. کليک کنین


†ɢα'§ : <-TagName->
شنبه 15 تير 1392برچسب:, 14:16 |- ✭ Yuosef ✭ -|

 جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!

جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!
* درکدام جنگ ناپلئون مُرد؟جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!

در آخرین جنگش!
جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!
 

* اعلامیه استقلال آ.م.ر.ی.ک.ا درکجا امضا شد؟
جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!

در پایین صفحه!
جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!
 

* چگونه می توانید یک تخم مرغ خام را به زمین بتنی بزنید بدون آن که ترک بردارد؟
جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!

زمین بتنی خیلی سخت است و ترک بر نمی دارد!
جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!
 

* علت اصلی عدم موفقیتها چیست؟
جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!

امتحانات!
جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!
 

* چه چیزهایی را هرگز نمی توان درصبحانه خورد؟
جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!

نهار و شام!
جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!
 

* چه چیزی شبیه به نیمی از یک سیب است؟
جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!

نیمه دیگر آن سیب!
جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!
 

* اگر یک سنگ قرمز را در دریا بیندازید چه خواهد شد؟
جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!

خیس خواهد شد!
جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!
 

* یک آدم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟
جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!

مشکلی نیست شبها می خوابد!
جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!


* چگونه می توانید فیلی را با یک دست بلند کنید؟
جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!

شما امکان ندارد فیلی را پیدا کنید که یک دست داشته باشد!
جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!
 

* اگر هشت نفر در ده ساعت یک دیوار را بسازند چهار نفر آن را در چند ساعت خواهند ساخت؟
جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!

هیچ چی چون دیوار قبلا ساخته شده!!!
جواب های خنده دار یک دانش آموز به سوالات امتحانی!



†ɢα'§ : <-TagName->
شنبه 15 تير 1392برچسب:, 14:7 |- ✭ Yuosef ✭ -|

 

مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید:

نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.

کشیش گفت:

بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.

خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می دهی.

اما در مورد من چی؟...

من همه چیز خودم را به آنها می دهم از گوشت ران گرفته تا سینه ام را. حتی از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست می کنند. با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟

می دانی جواب گاو چه بود؟

جوابش این بود:

شاید علتش این باشد که

 

"هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم"


†ɢα'§ : <-TagName->
شنبه 15 تير 1392برچسب:, 13:36 |- ✭ Yuosef ✭ -|

مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم میزد.
یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را  به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی به پشت سر زن زد  و زن در دم کشته شد.

در مراسم تشییع جنازه چند روز بعد، کشیش متوجه چیز عجیبی شد. هر وقت...
یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک میشد، مرد گوش میداد و بنشانه تصدیق سر خود را بالا و پایین میکرد،  اما هنگامی که یک مرد عزادار به او نزدیک میشد، او بعد از یک دقیقه گوش کردن سر خود را بنشانه مخالفت تکان میداد.

پس از مراسم تدفین، کشیش از کشاورز قضیه را پرسید.
کشاورز گفت:
خوب، این زنان می آمدند چیز خوبی  در مورد همسر من میگفتند، که چقدر خوب بود، یا چه قدر خوشگل یا خوش لباس بود، بنابراین من هم تصدیق میکردم.

کشیش پرسید، پس مردها چه میگفتند؟
کشاورز گفت:
آنها می خواستند بدانند که آیا قاطر را حاضرم بفروشم یا نه !!!


†ɢα'§ : <-TagName->
شنبه 15 تير 1392برچسب:, 13:28 |- ✭ Yuosef ✭ -|


†ɢα'§ : <-TagName->
شنبه 15 تير 1392برچسب:, 12:42 |- ✭ Yuosef ✭ -|


†ɢα'§ : <-TagName->
شنبه 15 تير 1392برچسب:, 12:32 |- ✭ Yuosef ✭ -|

گروه اینترنتی خورشید

ادامه مطلب...


†ɢα'§ : <-TagName->
ℭoη†iηuê
جمعه 14 تير 1392برچسب:, 22:43 |- ✭ Yuosef ✭ -|

دختر خانم ها :

توی ماهیتابه روغن می ریزن

اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن می کنن

تخم مرغ ها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه می ریزن

چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان می کنن

به همین راحتی درست شد.

حالا سراغ آقا پسرا میریم: در ادامه مطلب بخونید و نظر بدید .



†ɢα'§ : <-TagName->
ℭoη†iηuê
جمعه 14 تير 1392برچسب:, 16:12 |- ✭ Yuosef ✭ -|

خدا فقط مرد را آفرید و بقیه گلش رو هم داد جبرئیل بره بریزه بیرون ، آخه هم کم بود هم گندیده

بعد از چند روز رفت ببینه مردا چیکار میکنه

دید ای بابا یه موجود ضعیفه وبد بخت و توسری خور و مزاحم و ماییه بد بختی فلاکت مردا هم اون وسط هست

گفت ای بابا این دیگه از کدوم گوری پیداش شد

جبریل هم که اون دور بر بود داشت از ترس میمرد

رفت یکی از زنها رو گرفت گفت تو دیگه کی هستی ، از کجا پیدات شده؟؟؟؟؟؟؟

زن گفت : خوب من زنم دیگه .

خدا گفت ، زن.... ، زن دیگه کدوم خریه 

من که زن نیافریده بودم

بعد چشش میخوره به جبریل که داشته اون طرف از ترس به خودش میلرزیده

خدا یه نگا به جبرئیل میندازه میگه : چبرئیل بیا اینجا ببینم ، تو باز گل بازی کردی اونم با اون گلا؟؟؟؟؟؟؟؟؟

و این بود راز خلقت زن!!!!!!!!!


†ɢα'§ : <-TagName->
جمعه 14 تير 1392برچسب:, 16:4 |- ✭ Yuosef ✭ -|


†ɢα'§ : <-TagName->
جمعه 14 تير 1392برچسب:, 16:0 |- ✭ Yuosef ✭ -|

اگه گفتید چرا رقص دخترا ممنوعه ولی پسرا نه ؟

.

.

.

.

.

.

.

چون خوشگل ها باید برقصند !

    


†ɢα'§ : <-TagName->
جمعه 14 تير 1392برچسب:, 15:57 |- ✭ Yuosef ✭ -|



رضا شاه به زور میخواست چادر رو از سر زن ها برداره هیشکی زیر بارنمیرفت


  حالا میخوان به زورچادر سر زن ها بکنن بازم کسی زیر بار نمیره !!!



 یعنی لجباز تر از زنها تو کهکشان ها هم  پیدا نمیشه !!!

 


†ɢα'§ : <-TagName->
جمعه 14 تير 1392برچسب:, 15:52 |- ✭ Yuosef ✭ -|

منبع :

فرشاد مغرورترین پسر دنیا

فرشاد مغرورترین پسر دنیا

وقتی فیلترینگ اومد , فلسفه ی وجودیش این بود که سایت های غیراخلاقی و امثالهم رو فیلتر کنه ,که خب خیلی هم خوبه ! اینجور سایت ها باید هم فیلتر بشن ! ولی متاسفانه گاها رفتارهای عجیب از مسئولین محترم فیلترینگ کشورمون می بینیم که قابل هضم نیستن این رفتارا !

من بعنوان یک کاربر اینترنت کشورم ,که کاملا دارم در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی فعالیت می کنم و وبلاگ نویسی سالم و به دور ازهرگونه مطالب خلاف عرف و شرع انجام می دم , صدها و هزاران عکس وبلاگم رو روی یک upload center قرار می دم , این مسئولین محترم فیلترینگ ,میان بخاطر چند تا عکس معدود غیراخلاقی که چند نفر از خدا بی خبر دیگه روی این سایت آپلود قرار دادن , می زنن کل اون وب سایت رو فیلتر می کنن و کلا من وبلاگ نویس , عکس ها و حتی قالب وبلاگم که کوچکترین مشکلی ندارن , فیلتر می شن و انتقال این عکس ها به server جدید , ساعت ها و روزها وقت منو می گیره و بعضا انتقال همشون غیرممکن می شه!

سایت های بزرگ و قابل اعتماد upload عکس و فایل , همگی فیلتر هستن ! در حالی که خودشون به تنهایی هیچ مشکلی ندارن و حتی تبلیغات موجود تو اونها ,هرگز غیراخلاقی نبوده و نیست !

من یه طراح وب سایت قدیمی هستم ,ولی عملکرد عجیب غریب فیلترینگ,باعث شده کلا کار سایت رو بیخیال شم ,چون ممکنه با زدن یک وب سایت سرگرمی ,بخاطر نوشته ی یک کاربر بیرونی ,بزنن کل وب سایت منو فیلتر کنن و یک عمر زحمت من ,با یک کلیک این مسئولین محترم ,به باد بره!

من تو این پست با دلیل و منطق ,انتقاد مودبانه ای ,اون هم فقط از مسئولین بخش فیلترینگ کشور ,انجام دادم . امیدوارم این دوستان , با توجه به اینکه زمینه ی کاریشون هم IT هست , انقدر فهیم و منطقی باشن و انقدر جنبه ی انتقاد صحیح داشته باشن که از لجشون , خود وبلاگم رو هم فیلتر نبینم !

خلاصه اینکه , روشی که برای فیلتر سایت های اینترنتی در نظر گرفته شده ,خیلی ناقص و غیرقابل قبول به نظر می رسه . ای کاش طوری بود که زندگی مجازی کاربران ایرانی محترم شمرده می شد و وب سایت ها به این راحتی و با نظر شخصی و سرسری , به زباله دون فیلترینگ فرستاده نمی شدن .

در این مورد طنز های زیادی ساخته شده ,از جمله طنز تصویری که نشون می ده ,حتی کلمه های "گلابی" ,"کتاب" , "علی اکبر استاد اسدی" که در بخش تصاویر Google جستجو شده اند , ۷۰ ۸۰ درصد عکس های موجود ,فیلتر بودند!!

خداوند پشت و پناه و کمک حال همه مون باشه خودش!

منبع :

فرشاد مغرورترین پسر دنیا

فرشاد مغرورترین پسر دنیا

 


†ɢα'§ : <-TagName->
پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:, 14:10 |- ✭ Yuosef ✭ -|


†ɢα'§ : <-TagName->
پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:, 14:7 |- ✭ Yuosef ✭ -|

    مخ ایرانی ...

 

سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت دریک کنفرانس

 

می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هرکدامیک بلیط خریدند، اما در

 

کمال تعجب دیدند که ایرانی هاسه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از

 

آمریکایی ها گفت:چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت

 

می کنید؟یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم. همه سوار قطار

 

شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند،اما ایرانی ها

 

سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشانقفل کردند. بعد، مامور

 

کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد.بعد، در توالت را زد و گفت:

 

بلیط، لطفا! بعد، در توالت باز شدو از لای در یک بلیط آمدبیرون، مامور قطار

 

آن بلیط را نگاه کردو به راهش ادامه داد.

 

آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدرابتکار

 

هوشمندانه ای بوده است.بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در

 

بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم

 

برای خودشان پس انداز کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند،

 

سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدندکه آن سه

 

ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی هاپرسید: چطور می خواهید

 

بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت:صبر کن تا نشانت بدهم. سه

 

آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی

 

یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی هاو قطار حرکت

 

کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی ازایرانی ها از توالت بیرون آمد و

رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا!

 

 

 

 


†ɢα'§ : <-TagName->
پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:, 14:0 |- ✭ Yuosef ✭ -|

ترول های پدر خشمگین


†ɢα'§ : <-TagName->
ℭoη†iηuê
چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, 22:56 |- ✭ Yuosef ✭ -|

ستون با حال تر از این دیده بودی ؟

بدون شرح ...

آرزوی محال ...

دیگه توضیح داره آخه ؟؟؟

اینم یکی دیگه از بازی های ایرانسله دیگه...

مردمان باهوش !!!

چیست حکایت باران آمدن آیا ؟ این است ...

این رنگشو دیگه ندیده بودیم!!!

پراید صورتی

 

همشون باید با یه چیزی بازی کنن دیگه

دختر  جون با دم ببر بازی نکن...

دیگه تموم شد منتظر چی هستی نظر بزار دیگه...


†ɢα'§ : <-TagName->
چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, 21:20 |- ✭ Yuosef ✭ -|


†ɢα'§ : <-TagName->
چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, 18:15 |- ✭ Yuosef ✭ -|

وقتی حیوانات شخصیت داشته باشند....

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net


†ɢα'§ : <-TagName->
ℭoη†iηuê
چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, 11:42 |- ✭ Yuosef ✭ -|

بقیه در ادامه مطلب ...

†ɢα'§ : <-TagName->
ℭoη†iηuê
چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, 11:22 |- ✭ Yuosef ✭ -|

روحانی مچکریم!!


†ɢα'§ : <-TagName->
ℭoη†iηuê
چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, 10:29 |- ✭ Yuosef ✭ -|


†ɢα'§ : <-TagName->
سه شنبه 11 تير 1392برچسب:, 21:22 |- ✭ Yuosef ✭ -|

دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم؟

پسر: آره عزیز دلم

دختر: منتظرم میمونی؟
... پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر

اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند

پسر: منتظرت میمونم عشقم

دختر: خیلی دوستت دارم

پسر: عاشقتم عزیزم

بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت

هوشیاری خود را به دست می آورد

به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد

پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی

دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی گذاشت و رفت

پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت:

میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟

دختر: بی درنگ که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد: آخه چرا؟؟؟؟؟؟

چرا به من کسی چیزی نگفته بود و بی امان گریه میکرد

پرستار: شوخی کردم بابا !

رفته بشاشه الان میآد خخخخخ :)))))


†ɢα'§ : <-TagName->
سه شنبه 11 تير 1392برچسب:, 9:50 |- ✭ Yuosef ✭ -|


†ɢα'§ : <-TagName->
سه شنبه 11 تير 1392برچسب:, 9:46 |- ✭ Yuosef ✭ -|

داره شادمهر عقیلی گوش میده



شهرام شپره


ساسی مانکن


شجریان



†ɢα'§ : <-TagName->
سه شنبه 11 تير 1392برچسب:, 9:36 |- ✭ Yuosef ✭ -|


†ɢα'§ : <-TagName->
دو شنبه 10 تير 1392برچسب:, 13:21 |- ✭ Yuosef ✭ -|

نگاه کردن به جنس مخالف


†ɢα'§ : <-TagName->
ℭoη†iηuê
دو شنبه 10 تير 1392برچسب:, 10:58 |- ✭ Yuosef ✭ -|

عاقبت کره زمین


†ɢα'§ : <-TagName->
دو شنبه 10 تير 1392برچسب:, 10:42 |- ✭ Yuosef ✭ -|

با نگاه کردن به این عکس، میزان استرس خود را محک بزنید!

 

با نگاه کردن به این عکس، میزان استرس خود را محک بزنید!

این عکس میزان استرس تان را نشان می دهد.در واقع هر چه میزان استرس شما بیشتر باشد حرکات بیشتری را در تصویر زیر می بینید.

شما می توانید با دیدن این عکس استرستان را کم کنید وبقیه عمرتان را با آسودگی خاطر و آرامش بیشتر سپری کنید.


†ɢα'§ : <-TagName->
یک شنبه 9 تير 1392برچسب:, 21:30 |- ✭ Yuosef ✭ -|

http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/10/21/124817_554.jpg

 

تاريخچه تقلب از جايي شروع مي شود كه " حسن كچل " براي نخستين بار به مكتب رفت . از بد ماجرا ، همان روز امتحان ماهيانه كودكان مكتب بود ؛ ليك حسن كچل از روي تنبلي چشمان چپش را بر روي ورقه ي همزاد انداخت تا نكته اي بس ارزشمند از ورقه ي فوق الذكر دشت كند .

اين بود كه اولين تقلب تاريخ بشري رقم زده شد . البته اين تقلب با روش هاي بسيار ابتدايي بشري رقم زده شد. البته اين تقلب باروش هاي بسيار ابتدايي (در مقابل ترفند هاي كنوني ) صورت گرفت . بدين ترتيب كه حسن با كلي زور زدن خود را به بالاي ورقه ي همزاد رسانيد و خيلي راحت مطالب را كش رفت . از آن به بعد تقلب دوران طلايي خود را آغاز كرد .

 

روش هاي نوشتاري

1. نوشتن روي كف پا ، پس كله ، پشت گوش و ...
2. نوشتن روي ديوار ، روي ميز ، پشت نيمكت ، زير نيمكت ، پشت لباس يا مانتوي دانش آموز جلويي ، ...
3. نوشتن به روي دستمال كاغذي ، پاكت نامه ، ...
4. نوشتن و لوله كردن تقلب و جاسازي آن در حفره هاي مختلفي از جمله بيني ، دهن ، گوش ، فك پايين ، دريچه آئورت ، ...

 

روش هاي باكلاس

1. استفاده از ماشين حساب مهندسي
2. استفاده از موبايل
3. استفاده از آيينه ، موچين ، لوازم آرايشي ، فيلم ، عكس ، ...

 

روش هاي بي كلاس

1. شيره ماليدن بر سر يكي از بچه درس خون ها
2. خم كردن سر به روي ورقه ي طرف به صورت تابلو

 

توجه :

اگه در اين امر تبحر كافي نداريد ، اصلاً سمت اين كار نريد ؛ كه عواقبي جز‌ء ضايع شدن و اخراج و تابلو شدن ندارد .


†ɢα'§ : <-TagName->
یک شنبه 9 تير 1392برچسب:, 15:12 |- ✭ Yuosef ✭ -|

ϰ-†нêmê§

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد